سرنوشت لایحه فرونشست زمین در مجلس به کجا رسید؟ دستور اقدامات مقابله‌ای و پیشگیرانه فوری در برابر «حشره سنک» در مشهد حریق کنتور برق در خیابان بابانظر (۳ شهریور ۱۴۰۳) مرگ تلخ مادر باردار و دختر خردسال مشهدی در دریای خزر (۳ شهریور ۱۴۰۳) پیام وزیر جدید آموزش و پرورش درباره دغدغه‌های معیشتی فرهنگیان تمهیدات ترافیکی پلیس راهور برای روز اربعین در مشهد (۳ شهریور ۱۴۰۳) ستاد مرکزی اربعین: زائران روز اربعین به کشور برنگردند قرار گرفتن در معرض نور مصنوعی در شب به سلامتی شما آسیب می‌رساند هواشناسی: دمای ۴۸ درجه‌ای در شهر‌های زیارتی عراق به ثبت رسید ویدئو | لحظه دیده شدن پلنگ ایرانی در پناهگاه حیات وحش حیدری نیشابور (۳ شهریور ۱۴۰۳) دومین مورد آبله میمونی جهش‌یافته در خارج از آفریقا تایید شد سردار رادان: ۲.۵ میلیون زائر تاکنون از عراق بازگشته‌اند (سوم شهریور ۱۴۰۳) سازمان اورژانس کشور: روند کاهشی موارد غرق‌‍شدگی در استان‌های خراسان تغییر در نرخ اضافه‌کار پرستاران و استخدام نیرو‌های جدید (سوم شهریور ۱۴۰۳) راه‌های موثر برای مبارزه با حشره «سِنَک» ستاد اربعین هلال احمر:۲۵۳ زائر مصدوم و جان‌باخته به داخل کشور انتقال یافتند تصادف شدید موتورسیکلت و خودرو در بلوار شریعتی مشهد + جزئیات (۳ شهریور ۱۴۰۳) تحویل وزارت میراث فرهنگی به صالحی امیری با حضور عزت الله ضرغامی دستگیری ۵ متهم درگیری مسلحانه در مشهد + فیلم دبیر انجمن علمی داروسازان ایران: به دلیل اعمال تحریم‌ها، با کمبود دارو‌ مواجه هستیم پلیس هرمزگان از کشف هروئین در چند بسته‌ شیرخشک‌‌‌ خبر داد ویدئو | لحظه انفجار خودروی سواری پس از تصادف با تریلی در محور ایلام-مهران (۲ شهریور ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

غرق شدن در پشیمانی‌های زندگی | روایت‌های کرونایی

  • کد خبر: ۸۱۹۲۱
  • ۰۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۱
  • ۱
غرق شدن در پشیمانی‌های زندگی | روایت‌های کرونایی
محمد امانی - نویسنده

مرد میان سال درحالی که بر تخت بیمارستان دراز کشیده بود و تلاش می‌کرد آخرین قطرات پاکت آب پرتقال را بدون تولید صدایی ناهنجار بالا بکشد، به کار‌هایی فکر می‌کرد که در طول زندگی انجام داده و درنهایت به پشیمانی غم انگیزی ختم شده بود.

به نیمه شبی فکر کرد که برای یافتن گنج به کاریز قنات روستایشان رفته بودند. سه نفر بودند و طناب را به درخت خشکیده سیب تابانده بودند.

او به عنوان اولین نفر، خودش را به ته چاه خشک رسانده بود. چراغ قوه را به اطرافش چرخاند و هیچ نشانی از سنگ سفیدی که قرار بود در دیواره چاه باشد و پشت آن خمره‌هایی پر از سکه باشند، نیافت. هنوز دومین نفرشان به میانه چاه نرسیده بود که دیواره‌ها از هرطرف ریزش کرد. او بعد از گذشت ۲۰ سال هنوز هم مثل بچه‌ها از تاریکی می‌ترسد.

به آن روز برفی فکر می‌کرد که در یک بنگاه قدیمی، مغازه کوچک و نازنینش را فروخت تا در یک شرکت هرمی که آن روز‌ها همه جا حرفش بود، سرمایه گذاری کند.

یکی از آشناهایش مژده داده بود که به سال نرسیده با سود‌ی که از آن شرکت نصیبش می‌شود، می‌تواند چند تا مثل همان مغازه را بخرد. حالا هربار که از جلوی آن مغازه کوچک که زمانی صاحبش بود می‌گذشت، ضربان قلبش تند‌تر می‌زد.

به آن چند ماه بعد از ورشکستگی اش فکر می‌کرد که در کارگاه تولید کفش کار می‌کرد و عاشق دختر صاحب کارگاه شده بود. طوری حواسش پرت بود که مدام چکش را به جای تخت کفش به انگشت هایش می‌کوبید.

هر روز صبح زود‌تر از همه کارگر‌ها می‌آمد و شب‌ها دیرتر از همه از کارگاه خارج می‌شد. بعد هم آن قدر معطل کرد تا یک روز صاحب کارگاه، کارت عروسی دخترش را آورد و روی میز کارش گذاشت.

مرد میان سال فکر کرد اگر همان سال‌ها ازدواج کرده بود، شاید حالا به جای تخت بیمارستان در بالکن خانه اش به پشتی تکیه زده بود و داشت برای بچه هایش سیب پوست می‌گرفت.

اما حالا باید در اتاق بیمارستان به پرستار یا رهگذری بگوید که تختش را کمی بالاتر بیاورد، بلکه بتواند محوطه را تماشا کند و شاید مادر پیرش را ببیند که زیر درختان قدیمی بیمارستان زیر لب برای سلامتی او دعا می‌کند.

مرد میان سال همچنان در پشیمانی‌های زندگی اش غرق بود و به سه ماه پیش فکر می‌کرد؛ روزی که باید برای دریافت واکسن کرونا به مرکز بهداشت مراجعه می‌کرد.

اما تحت تأثیر شایعاتی که در فضای مجازی و ساندویچی محله شنیده بود، هیچ اقدامی نکرد. اگر آن روز رفته بود، تا حالا نوبت دوم را هم دریافت کرده بود و شاید در این غروب اواخر تابستان روی بالکن خانه داشت تسبیح مادرش را نخ می‌کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۴
0
0
عجبا. قصه منتشر می کنین؟ یادداشت مطبوعاتی که توی رسانه منتشر می شه قاعدتا باید با قصه نویسی یه تفاوتایی داشته باشه.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->